وفتی مامان هنرمند می شود .
نمی دونم چی بگم . بالاخره این مامان خانمه ما این کلاه و شال گردنه منو بافت تا تو این زمستونی سرمون بی کلاه نمونه .
خدا رو شکر که به موقع تموم شد و به بهار و تابستون نکشید .
یه چیزی بهتون میگم به کسی نگین ، گوشتو بیارین ، تا حالا چیزی نبافته بود به خاطره همین خیلی ذوق می کنه که همه میگن خوشگل شده . شما هم یه کم الکی تعریف کنین تا خوشحال بشه تا بازم برام ببافه. یه بلوز داره برام می بافه ، کشته منو بس که میگه محیا بیا اندازتو بگیرم . من نمی دونم چرا هنوز همون جایه قبلی گیر کرده . تموم هم نمیشه .
ازتون خواهش می کنم شما بهش یه چیزی بگین. اخه بلوز بافتنی که برایه بهار و تابستون که نیست . الان باید بپوشم که گرم بشم نه تابستون .
یه کلاه برامون بافتی مامان خانما . ولم کن چقدر عکس می گیری .
دعا کنین شاید این جمعه بلوزم تموم بشه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی