محیامحیا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

محیا

نوروز 92

1392/1/23 2:42
نویسنده : مامان
967 بازدید
اشتراک گذاری

سلام . سال نو مبارک . امیدوارم که سال خوبی رو شروع کرده باشید . جونم براتون بگه که امسال سومین عیدیه که من کنار مامان و بابا هستم . با وجوده من عید خیلی خیلی بهشون خوش گذشت

 

بعد از سال تحویل می رفتیم عید دیدنی و من یه عالمه عیدی گرفتم .

روزه دوم سروش و سروین دوستایه خوبم اومدن خونمون عید دیدنی . من کلی خوشحال شدم و یه عالمه باهاشون بازی کردم .

 

دوم تا 6 فروردین هم شمال بودیم .

یه روز رفتیم لاهیجان . کنار استخر و شیطان کوه کلی عکس گرفتم .

 

 

 

 

همش دوست داشتم از کوه برم بالا. بعدش تند تند بیام پایین .

 

 

یه روز هم رفتیم سیاهکل.

 

 

 

اونجا یه عالمه گاو داشت . به بابام می گفتم من می خوام به گاو دست بزنم . بابایه مهلبونم هم منو می برد کنارشون ولی نمی دونم چرا همش می خواستن بهمون شاخ بزنن . گریه

 

 

یه بزغاله خوشگل هم دیدم . با بابام رفتم بهش دست زدم . نازش کردم . به شاخش دست زدم . یه عالمه باهاش بازی کردم . خیلی ناز بود .

 

 

یه روز هم رفتیم تو باغ مامانی و بابایی.

 

و این هم من و دریا . کنار دریا هوا خیلی سرد بود . مامان از ترسه این که من مریض نشم یه بلوز بافتنی ، سویشرت ، کاپشن تنم کرد . از بس لباس تنم کرده بود نمی تونستم حرکت کنم .

 

 

بعد از این که از شمال برگشتیم خونمون ،رفتیم مشهد . با قطار رفتیم . تو ایستگاه قطار صبر و تحملمو برا سوار شدن از دست داده بودم . دوست داشتم هرچه زودتر سواره قطار بشم .وقتی هم که قطار حرکت کرد از جام تکون نمی خوردم می گفتم الان قطال داله میله . فکر می کردم اگه تکون بخورم از قطار جا می مونم . تا اینکه فهمیدم نه بابا همچین چیزی نیست و عجب کلاهی سرم رفته . و شروع کردم به شیطنت . از نردبونه تویه کوپمون می رفتم بالا و می اومدم پایین . همه رو کلافه کرده بودم از بس وول می خوردم

 

 

تو حرم امام رضا براهمه دوستام دعا کردم که سالم و سلامت باشن .

 

 

موقعه اومدن به خونه همش می گفتم نریم خونه اینجا بمونیم . من خونه هتلی دوس دالم .

 

 

این عکسه اخر رو مامان تو ایستگاه قطار مشهد ازم گرفت .

دوازده فروردین رسیدیم خونه و مسافرتمون تموم شد . بامن حرف نزن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان سروش و سروین
25 فروردین 92 17:07
همیشه به سفر خوشکل خانوم. عکسات هم خیلی خوشکلن دخمل ناز.


ممنون . شما لطف دارین
مامان سروش و سروین
28 فروردین 92 22:17
عزیزم رمز رو برات خصوصی گذاشتم
مامان
6 خرداد 92 15:08
تولدت مبارک
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محیا می باشد