نوروز 92
سلام . سال نو مبارک . امیدوارم که سال خوبی رو شروع کرده باشید . جونم براتون بگه که امسال سومین عیدیه که من کنار مامان و بابا هستم . با وجوده من عید خیلی خیلی بهشون خوش گذشت
بعد از سال تحویل می رفتیم عید دیدنی و من یه عالمه عیدی گرفتم .
روزه دوم سروش و سروین دوستایه خوبم اومدن خونمون عید دیدنی . من کلی خوشحال شدم و یه عالمه باهاشون بازی کردم .
دوم تا 6 فروردین هم شمال بودیم .
یه روز رفتیم لاهیجان . کنار استخر و شیطان کوه کلی عکس گرفتم .
همش دوست داشتم از کوه برم بالا. بعدش تند تند بیام پایین .
یه روز هم رفتیم سیاهکل.
اونجا یه عالمه گاو داشت . به بابام می گفتم من می خوام به گاو دست بزنم . بابایه مهلبونم هم منو می برد کنارشون ولی نمی دونم چرا همش می خواستن بهمون شاخ بزنن .
یه بزغاله خوشگل هم دیدم . با بابام رفتم بهش دست زدم . نازش کردم . به شاخش دست زدم . یه عالمه باهاش بازی کردم . خیلی ناز بود .
یه روز هم رفتیم تو باغ مامانی و بابایی.
و این هم من و دریا . کنار دریا هوا خیلی سرد بود . مامان از ترسه این که من مریض نشم یه بلوز بافتنی ، سویشرت ، کاپشن تنم کرد . از بس لباس تنم کرده بود نمی تونستم حرکت کنم .
بعد از این که از شمال برگشتیم خونمون ،رفتیم مشهد . با قطار رفتیم . تو ایستگاه قطار صبر و تحملمو برا سوار شدن از دست داده بودم . دوست داشتم هرچه زودتر سواره قطار بشم .وقتی هم که قطار حرکت کرد از جام تکون نمی خوردم می گفتم الان قطال داله میله . فکر می کردم اگه تکون بخورم از قطار جا می مونم . تا اینکه فهمیدم نه بابا همچین چیزی نیست و عجب کلاهی سرم رفته . و شروع کردم به شیطنت . از نردبونه تویه کوپمون می رفتم بالا و می اومدم پایین . همه رو کلافه کرده بودم از بس وول می خوردم
تو حرم امام رضا براهمه دوستام دعا کردم که سالم و سلامت باشن .
موقعه اومدن به خونه همش می گفتم نریم خونه اینجا بمونیم . من خونه هتلی دوس دالم .
این عکسه اخر رو مامان تو ایستگاه قطار مشهد ازم گرفت .
دوازده فروردین رسیدیم خونه و مسافرتمون تموم شد .