محیامحیا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

محیا

باغ گلها

امسال به خاطره مریض بودنم نتونستیم بریم نمایشگاه کودک . عیبی نداره عوضش تابستون نمایشگاه گل که تو باغ گلهایه کرج بود رفتیم .  خیلی قشنگ بود .                          ...
7 آبان 1392

تولد آرین کوچو

اول مرداد پسرخالم به دنیا اومد . من خیلیییییییییی دوستش دارم .  بهش میگم داداشی .        و بالاخره من و داداشیم باهم عکس گرفتیم .      29 تیر هم تولده عمو محسنم بود . چون من عاشقه شمع فوت کردن و تولدم ، کلی با کیکه عمو محسن عکس گرفتم .  عمو محسن جون  و ارین خوشگلم تولدتون مبارک .    ...
4 مرداد 1392

سه سالگی و این روزایه من

این روزا من یه کم شیطونیام زیاد شده طوری که ولم کن از دیواره راست میرم بالا . باور نمی کنین ؟؟؟ الان عکسشو بهتون نشون میدم تا باورتون بشه که دخترا کم از پسرا ندارن و میتونن از دیواره صاف برن بالا   ((ببخشید پشتم به شماست ))       در کناره این شیطونی هام بعضی وقتا هم دخمله خوبی میشم و به مامانم کمک می کنم     تازشم نقاشی کشیدنم هم خیلی خیلی پیشرفت کرده . خورشید می کشم درحد حرفه ای     شیرین زبونی هامو که دیگه نپرسید . چندروز پیش از مامانم شکلات می خواستم  نمی داد . تا اینکه راضی شد یه دونه بهم شکلات بده . می گفت فقط یه دونه میدم . منم بهش گفتم باشه ....
17 تير 1392

مسافرت خلخال

سلام دوستایه خوبم . هفته پیش سه شنبه 11 تیر از کرج به سمته خلخال راه افتادیم . من از خونه خوابیدم تا منجیل . منجیل از خواب بیدار شدم و پنکه هایه منجیل رو دیدم و کلی ذوق کردم . و بعدش هی از تونل رد میشدیم . من عاشقه تونلم و کلی براش تو ماشین شعر خوندم . برای خوردنه ناهار ساحله خیلی قشنگه گیسوم توقف کردیم . اونجا یه کم اب بازی کردم .     بعد از ناهار راه افتادیم به سمته اسالم و جاده خیلی خیلی قشنگش به خلخال . یه جایی به اسمه الماس کلی عکس گرفتیم . یه عالمه بع بعی داشت .             فکر نکنید زمستون رفتیما !!! نه هفته پیش تو تیرماه رفتیم از بس که هوا سرد بود...
16 تير 1392

تولد سه سالگی

سلام . تولدم مبارک .  اخ جون تولد . چه کیفی داره جشن تولد .  نمی دونید چقدر تولد دوست دارم . کلی ذوق می کردم تا مامانم لباسه تولدمو بدوزه . خونه رو تزئین کنه . همش به مامانم می گفتم برام می خواین تبلد بگیلین همه مردمها رو دعبت کنید ؟؟؟     تولدمو سه خرداد که روزه پدر بود گرفتن . سه روز جلوتر . اخه 6 خرداد وسطه هفته اس . مردم ها که نمیتونن بیام تولدم .           مامان خانم خودشو تحویل گرفته بود برا خودش هم شمع گرفته بود و رو کیکه تولده من گذاشته بود .       ...
6 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محیا می باشد