محیامحیا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

محیا

سفرنامه نوروز93 - قسمت دوم

روز یکم فروردین از بندرعباس به سمت قشم حرکت کردیم . حدوده یک ساعت از بندرعباس تا بندرپهل فاصله بود . جاده اش خیلی خوشگل بود . یه عالمه شتر دیدم .  از بندرپهل با لندیگراف رفتیم قشم .        تو قشم قلعه پرتقالی ها رو دیدیم . ساحله هنگام و پارک کروکودیل ها هم رفتیم .      ساحل هنگام  پارک کروکودیل ها هم رفتیم . خیلی جالب بود . بزرگترین کروکیدیل های ایران اونجا بود .      سوم فرودین قشم رو به سمته بندرعباس ترک کردیم  غروب افتاب خلیج فارس واقعا بی نظیر بود .      ادامه دارد ......   ...
20 فروردين 1393

سفرنامه نوروز 93- قسمت سوم

روز چهارم فروردین شیراز بودیم . جاده بندرعباس شیراز یکی از زیباترین جاده هایه ایرانه . البته من همشو خواب بودما . اینو مامانم و بابام  می گفتن   پرتقال و نارنگی های داراب و جنت شهر واقعا عالی بودن  اینم شیراز و وصف بی مثالش     بعد از شیراز رفتیم اصفهان . به خاطره اینکه می خواستیم زود به خونه برسیم نتونستیم همه جاهایه دیدنیه اصفهانو ببینیم . فقط باغ پرندگان و سی و  سه پل رو تونستیم بریم .    باغ پرندگان خیلی خیلی خوب بود . یه عالمه طاووس داشت . منم از فرصت استفاده کردم یه عالمه عکس ازشون گرفتم . عکاس کوچولو شده بودم . دوربینو به هیچ کی نمیدادم . از همه جا ...
20 فروردين 1393

سفرنامه نوروز93 - قسمت چهارم

روز 7 فروردین با مامانی و بابایی و عمو محسن و خانوادش رفتیم مشهد .  اونجا برا همه مریضا دعا کردم که خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه .    روز 12 هم برگشتیم کرج .  و روز 13 بدر هم جایی نرفتیم . چون خیلی خیلی خسته شده بودم .    امیدوارم که تعطیلات به همه خوش گذشته باشه و سال خوبی داشته باشید .  ...
20 فروردين 1393

حوادث خوب و بد

سلام  دوستایه خوبم . حالتون خوبه ؟  منم خوبم . ولی نه خیلی خوب نیستم . این چندوقته یه کم ناخوش احوال بودم . خیلی مریض شدم . برایه همین بود مامانم حوصله وبلاگ نوشتن نداشت . چشمتون روزه بد نبینه ، یه عالمه امپول و سرم بهم زدن . اولاش خانم بودم گریه نمیکردم ولی دیگه نمی تونستم تحمل کنم . خوب چی کارکنم دردم می اومد . ازبیمارستان هم بدم می اومد . می خواستم بیام خونه و پیشه بابام باشم . دلم برای اسباب بازیهام و خونه تنگ شده بود .      عکسه بالا تو بیمارستان کرج بود . پایینی هم بیمارستان مفید.     درسته تو این مریضی خیلی اذیت شدم ولی یه چیزیش خوب بود و این که من فهمیدم چقدر همه دوستم دارن....
8 آبان 1392

باغ گلها

امسال به خاطره مریض بودنم نتونستیم بریم نمایشگاه کودک . عیبی نداره عوضش تابستون نمایشگاه گل که تو باغ گلهایه کرج بود رفتیم .  خیلی قشنگ بود .                          ...
7 آبان 1392

تولد آرین کوچو

اول مرداد پسرخالم به دنیا اومد . من خیلیییییییییی دوستش دارم .  بهش میگم داداشی .        و بالاخره من و داداشیم باهم عکس گرفتیم .      29 تیر هم تولده عمو محسنم بود . چون من عاشقه شمع فوت کردن و تولدم ، کلی با کیکه عمو محسن عکس گرفتم .  عمو محسن جون  و ارین خوشگلم تولدتون مبارک .    ...
4 مرداد 1392

سه سالگی و این روزایه من

این روزا من یه کم شیطونیام زیاد شده طوری که ولم کن از دیواره راست میرم بالا . باور نمی کنین ؟؟؟ الان عکسشو بهتون نشون میدم تا باورتون بشه که دخترا کم از پسرا ندارن و میتونن از دیواره صاف برن بالا   ((ببخشید پشتم به شماست ))       در کناره این شیطونی هام بعضی وقتا هم دخمله خوبی میشم و به مامانم کمک می کنم     تازشم نقاشی کشیدنم هم خیلی خیلی پیشرفت کرده . خورشید می کشم درحد حرفه ای     شیرین زبونی هامو که دیگه نپرسید . چندروز پیش از مامانم شکلات می خواستم  نمی داد . تا اینکه راضی شد یه دونه بهم شکلات بده . می گفت فقط یه دونه میدم . منم بهش گفتم باشه ....
17 تير 1392

مسافرت خلخال

سلام دوستایه خوبم . هفته پیش سه شنبه 11 تیر از کرج به سمته خلخال راه افتادیم . من از خونه خوابیدم تا منجیل . منجیل از خواب بیدار شدم و پنکه هایه منجیل رو دیدم و کلی ذوق کردم . و بعدش هی از تونل رد میشدیم . من عاشقه تونلم و کلی براش تو ماشین شعر خوندم . برای خوردنه ناهار ساحله خیلی قشنگه گیسوم توقف کردیم . اونجا یه کم اب بازی کردم .     بعد از ناهار راه افتادیم به سمته اسالم و جاده خیلی خیلی قشنگش به خلخال . یه جایی به اسمه الماس کلی عکس گرفتیم . یه عالمه بع بعی داشت .             فکر نکنید زمستون رفتیما !!! نه هفته پیش تو تیرماه رفتیم از بس که هوا سرد بود...
16 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محیا می باشد